روایتی از آخرین آغوش گرم مادر و دختری
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۹۵۰۷۲
دختر برای پدر و مادر جور دیگری عزیز است و به قول معروف انیس و مونس مادر است و از همان لحظهای که به دنیا میآید آغوش گرم مادر را تجربه میکند و با آغوش گرم مادر آشنایی دیرینه دارد و آغوش مادر چنان امنیت و آرامشی به کودک میدهد که آنگار در بهشت برین آرام گرفته است.
اما بعضی وقتها دست سرنوشت کار دنیا را برعکس میکند، خدا نیاورد آن روز که آخرین آغوش گرم مادر و فرزندی در سردخانه و بر پیکر بیجان مادر رقم بخورد و چه سخت است آن لحظه که دیگر مادر دخترک را در آغوش نمیگیرد و فقط دختر جوان است که بر پیکر بیجان مادر افتاده و ضجه میزند، خدا میداند که روح آسمانی مادر چگونه این دخترک را آرام میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در میان این هیاهوی روزمرگی کرمان به سراغ زهرا رحمتآبادی، خواهر شهیده زینب رحمتآبادی و فرزند شهیده معصومه بدرآبادی میروم.
دختری که در چهارمین سالگرد سردار سلیمانی آغوش پر مهر مادر و تنها خواهر خود را از دست داد، با او همکلام میشوم.
آخرین بدرقه مادر
این دختر شهید در خصوص آخرین دیدار خود با مادرش ابراز کرد: مادر من چند سالی بود که درگیر بیماری شده بود و چند ماهی یک بار برای پیگیری امور درمان خود به تهران عزیمت میکرد و در ماههای آخری حال مادرم رو به بهبودی بود و بهتر شده بود.
وی افزود: آخرین مرتبه که مادرم تهران رفته بود بعد از ایام فاطمیه بود که من بعد از چند ماه سکونت در خانه مادر در کرمان به منزل خود در قم رفتم و مادر نیز همراه ما آمد تا به تهران برود و امور مربوط بیماری خود را پیگیری کند.
دفعات قبل مادر من همیشه چند روز بیشتر منزل ما نبود و سپس به کرمان باز میگشت، اما این دفعه مادر و خواهر من حدود ۶ روز در منزل ما ماندند.
وی از آخرین لحظات بدرقه مادر در قم میگوید: این بار مادر من خیلی بیتابی فرزند چند ماهه من را داشت و چند بار نیز گفت که این رفتن برای من بسیار سخت است و خواهرم نیز این بار طور دیگری با من خداحافظی کرد و بالاخره آنان راهی کرمان شدند.
دنیای بیمادری روی سرم خراب شد
این دختر شهید در توصیف روز واقعه اینگونه گفت: شب قبل از سالگرد با مادر خود تماس تصویری برقرار کردم و همه چیز خوب بود، اما بعدها برادرم از درد زیاد مادر در آن شب گفت که اصلا خم به ابرو نیاورده بود و روز حادثه نیز خانواده به او اصرار کردند که به گلزار نرود، اما مادر قبول نکرد و اصرار داشت که حتما به گلزار شهدا برود و بالاخره با خواهرم راهی گلزار شدند و عصر آن روز تماسهای زیادی با مادر برقرار میکردم، اما پاسخ درستی از فامیل و آشنایان دریافت نمیکردم.
به هر طریقی اصل مسأله را از من پنهان نگه میداشتند تا این که فردای آن روز بسیار نگران شدم و به اصرار با همسر خود به کرمان آمدیم و در این مدت همسرم به هر بهانهای من را از استفاده از فضای مجازی و رسانه منع میکرد، تا این که به کرمان رسیدیم و به خانه پدربزرگم رفتم و آنجا بود که دنیا پیش چشمان من سیاه شد و دنیای تاریک بیمادری برایم آغاز شد.
او در حالی که اشکهای خود را پاک میکند و قاب عکس مادر و خواهر خود را در آغوش گرفتهبود و به سینه خود چسبانده بود تا کمی قلب پردرد او او آرام بگیرد، اما مگر اشک اجازه میداد صحبت کند. بالاخره بعد چند دقیقه اشک و درددل با مادر خود آرام میشود.
زهرا رحمتآبادی در حالی که اشکهای خود را پاک میکرد، در خصوص آخرین دیدار با مادر و خواهر معصوم خود ابراز کرد: فکر میکردم اگر پیکر بیجان مادر خود را ببینم شاید آرامتر شوم، اما از زمانی که برای آخرین بار در گلزار شهدای کرمان مادر و خواهر خود را در آغوش گرفتهام فکر میکنم که این بار فقط و فقط من بودم که آنان در آغوش گرفته ام و مادرم مثل گذشته آغوش گرم خود را برای دخترش باز نکرده و از آن روز دیگر خبری از آغوش پرمهر و گرم مادری و خواهری نیست، که با او درددل کنم یا شاید هم در خوشی کنار یکدیگر باشیم.
چه بسیار دخترانی که بهواسطهی عملیاتهای تروریستی دشمن در این کشور تا آخر عمر از آغوش گرم پدر و مادر محروم شدهاند و چه بسیار مادرانی که آرزوی دیدن فرزندان در لباس عروسی و دامادی را با خود دفن کردند، اما همه این شهدا رفتند تا حرم جمهوری اسلامی ایران پایدار و استوار بماند.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دختر شهید سردار سلیمانی آغوش گرم مادر مادر و خواهر آن روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۹۵۰۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از ۵۳ سال تدریس و مهری ماندگار
بیش از ۵۰ سال از عمر خود را به آموزش و تدریس مشغول بوده است، اما هنوز پر انرژی سر کلاس درس میرود و خستگی برایش معنایی ندارد، معلمی که گرد پیری روی موهایش نشسته و همچون پدری مهربان از به ثمر نشستن تلاشهایش میگوید.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، معلمان نمادی از علم و دانش و از مؤثرترین نیروها در تربیت دانشآموزانی کنجکاو، دانا و جویای علم هستند، آنها منابع آگاهی، روشننگری و روشنفکری به حساب میآیند که دانشآموزان را با خرد خود تغذیه میکنند، مهارتهای واقعی داشتن یک زندگی موفق را به کودکان آموزش میدهند و به نسلهای آینده جامعه کمک میکنند تا مسیر دقیق و صحیح زندگی را کشف کنند.
دوازدهم اردیبهشت همزمان با شهادت استاد مرتضی مطهری، در تقویم رسمی ایران به عنوان روز معلم نامگذاری شده است و هدف از این نامگذاری قدردانی از زحمات و خدمات این استاد بزرگ و ارج نهادن به جایگاه والای معلم است، به همین مناسبت گفتوگویی داشتیم با حبیب توحیدی، معلمی که پس از گذشت سالها آموزش و تدریس همچنان با انگیزه و علاقه خاصی در کلاس درس حاضر میشود.
وی در خصوص مسیر زندگی خود این گونه اظهار میکند: در کرمانشاه متولد شدم و تا هنگام دریافت مدرک دیپلم در آنجا زندگی میکردم، مدرک لیسانس را در تهران گرفتم و از همان بدو ورود به دانشکده به آموزش علاقه داشتم و با توجه به اوقات فراغتی که در طول هفته وجود داشت، به اداره آموزشوپرورش یکی از نواحی تهران مراجعه کردم و آنها با استقبال گرمی که داشتند، ساعاتی از هفته را برای تدریس اختصاص دادند تا با حضور در کلاسهای دبیرستان به تدریس و آموزش دانشآموزان بپردازم.
این معلم فعال و پرانرژی میگوید: از همان دوران دانشجویی علاقهمند به آموزش و شغل معلمی بودم و با اظهار لطفی که دانشآموزان نسبت به معلمشان داشتند، از همان زمان تصمیم گرفتم بهصورت جدیتر و مستمر همین کار را ادامه دهم، همچنین تحت تأثیر معلمان خوبی که در دوران دانشآموزی داشتم، خود نیز مسیر معلمی را در پیش گرفتم و زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، میتوانستم در شغلهای مختلفی مشغول به کار شوم، اما به خاطر شدت علاقهای که به تدریس و آموزش داشتم، حرفه معلمی را برگزیدم.
توحیدی ادامه میدهد: قشر تحصیلکرده و دانشجویان در دهه ۵۰ بسیار کمتر از زمان حال بود و اغلب پسران برای کمک به خانواده و پدر مشغول به کشاورزی و دامداری میشدند، به همین علت فارغالتحصیلان دانشگاهی میتوانستند آسانتر جذب مراکز دولتی و اداری شوند، اما کسانی وارد آموزشوپرورش میشدند که علاقهمند به آن بودند.
از آموزش خسته نشدهام و از موفقیت دانشآموزانم دلگرم میشوماین معلم با سابقه ۵۳ سال تدریس در آموزشوپرورش در خصوص بهترین خاطرهای که از دوران معلمی خود دارد، اضافه میکند: در سالهای ابتدایی خدمت که سرباز معلم بودم در روستایی به دور از شهر خدمت میکردم و نیاز بود هر روز با اتوبوس به مدرسه بروم، اما اتوبوس همواره از جاده اصلی عبور میکرد، برای همین باید هر روز حدود پنج کیلومتر را پیادهروی میکردم تا بتوانم به جاده اصلی برسم؛ یک روز در میانه راه برف سنگینی که تحملش بسیار دشوار بود و سرمای شدیدی به همراه داشت، به حدی که از شدت سرما و کولاک دیگر توان ادامه دادن مسیر را نداشتم.
وی ادامه میدهد: ناگهان صدای فریادی به گوشم رسید و به محض شنیدن این صدا شوقی درونی در وجودم ایجاد شد و توانستم به سمت مبدا صدا حرکت کنم و مشاهده کردم که دانشآموزان روستا چون میدانستند در این سرما نمیتوانم به مدرسه برسم، به دنبالم آمدهاند، این از خودگذشتگی دانشآموزان برای همیشه در خاطرم مانده است و با یاد آن دلگرم میشوم، چرا که در آن شرایط ناگوار و ناامیدکننده و به دور از انتظار به کمکم آمدند.
توحیدی درباره خاطره یکی از دانشآموزانش که پزشک شده است، میافزاید: روزی بخاطر درد دندانی که داشتم به مطب دندانپزشکی رفتم، بعد از پایان درمان برای پرداخت هزینه به بخش پذیرش مراجعه کردم که ناگهان متخصص دندانپزشک گفت نیازی نیست حق ویزیت را پرداخت کنید، ما از دانشآموزان سالهای گذشته شما هستیم، با شنیدن این حرف ناگهان مبهوت ماندم، زیرا بخاطر گذشت حدود ۱۵ سال با تغییر چهره آن شخص نتوانستم او را بشناسم، اما از اینکه او به چنین جایگاهی رسیده بود، خوشحال شدم.
مدرس نمونه استان اصفهان در سال ۱۳۷۶ ادامه میدهد: روزی در یکی از مدارس، دبیر آموزش زبان انگلیسی مرا در آغوش گرفت و گفت که از دانشآموزان چندین سال پیش من بوده است و در حال حاضر افتخار میکند که همکارمان شده است؛ همچنین حدود یک ماه گذشته فردی از ایتالیا تماس گرفت و بعد از احوال پرسی مختصری بیان کرد که از شاگردان من بوده است و در حال حاضر در ایتالیا مشغول به ادامه تحصیل در دوره دکتری است.
توحیدی میگوید: با اینکه ۵۳ سال است مشغول آموزش و تدریس هستم، هنوز خسته نشدهام و با علاقه بر سر کلاس حاضر میشوم و به دانشآموزان سال آخر دوره دبیرستان توصیه میکنم که یکی از اولویتهای انتخاب رشته دانشگاهی خود را برای ورود به دانشگاه فرهنگیان اختصاص دهند، چرا که در این دانشگاه زمینه پیشرفت بسیاری برای ادامه تحصیل وجود دارد و با علاقه داشتن به حرفه معلمی میتوانند در تحصیل و شغل خود موفق شوند و ارتباط خوبی با دانشآموزان برقرار کنند.
کد خبر 748543